سال دوم - شماره ۴۱۸
پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۳ - ۷ محرم ۱۴۲۶ - ۱۷ فوريه ۲۰۰۵
پيام حسين فراتر از يك مذهب
سه گانه حسين بن على (ع)
كتابى براى عاشورا
گفت وگو با سيدمجتبى حسينى
پيام حسين فراتر از يك مذهب
محمد رهبر
089757.jpg
سيدمجتبى حسينى را در تمام سال بى عمامه و عبا مى توان ديد، اما در دهه محرم معمم مى شود و عبا مى پوشد و عمامه بر سر مى گذارد، اينكه چرا فقط يك دهه را به كسوت روحانيت درمى آيد سئوالى است كه نپرسيده ايم، احوالات شخصيه است و به كسى مربوط نيست، از ايشان و زندگى شان چند كلمه اى بيشتر نشنيده ايم، اينكه تحصيلات حوزى سيار داشته اند و مهندسى معماراند و از نقليات ديگر كه به حافظه اين و آن برمى گردد اينكه سال ها است كه متون دينى را در هيات ها بازگو مى كنند؛ از صحيفه سجاديه تا ادعيه. در مدرسه راهنمايى صديقين پيدايش كرديم و بعد از سخنرانى ، مى گويد كه روزنامه نمى خواند و اصلاً در باغ سياست نيست، باور مى  كنم. اينكه چه طور شده با روزنامه شرق سر صحبت را باز مى كند، به اين برنمى گردد كه ما چپ ياراست هستيم، فقط به دليل اينكه موضوع اين چند دقيقه امام حسين(ع) است و در اين باره مجتبى حسينى حاضر است با همه حرف بزند. اينها را خودش مى گويد و منتظريم تا ديگ و سينى را از اتاق بيرون ببرند تا خلوتى بشود و بتوان حرفى زد و در اين گيرودار سيد مجتبى البته شوخى بسيار مى كند، از چمدان هاى دلار مى پرسد، اينكه حرف ها را عيناً مى آوريم يا تحريف مى كنيم و نتيجه اينكه شوخى شوخى عكس نمى توانيم بگيريم، به هر دليلى دوست ندارد عكسش در روزنامه چاپ شود يا لااقل عكس جديدى. مى گويد، مى توانيم از عكس هايش در مجله نيستان استفاده كنيم، مجله نيستان مهدى شجاعى كه به دلايل نامعلوم از انتشار بازماند از معدود جاهايى است كه مجتبى حسينى با آن به مصاحبه نشسته و حتى يادداشت و مقاله داده است و اين حتماً به سابقه دوستى اش با مهدى شجاعى بازمى گردد. ديگ ها را از اتاق مى برند و جايى باز و مصاحبه آغاز مى شود.
•••
•مى پرسم آيا شما شيوه هاى تبليغ امام حسين را درست مى بينيد، خيلى  جاها ما هيات داريم اما واقعاً چه قدر به امام حسين نزديك است. مرحوم مطهرى يك موقعى بحث انحرافات عاشورا را مطرح كرد و به نظر مى رسد كه اين وضع همچنان باقى است.
هر كسى آن نوع تجليل از امام حسين را انجام مى دهد كه دوست دارد و هنگامى كه مى بيند آن نوع تجليلى كه او دوست دارد از امام حسين نمى شود، ممكن است ناراحت شود. شايد شما دوست داريد طورى از امام حسين تجليل شود و ديگرى جور ديگرى صرف اينكه شما اين طور دوست مى  داريد دليل بر غلط بودن كار ديگران نيست اگرچه به طور ضمنى قبول داريم كه شأن قضيه ممكن است كه يك كار هايى را برنتابد، ولى اين هم نيست كه اگر ما كارى براى امام حسين كرديم، ديگران هم بايد همين كار را بكنند. متاسفانه جامعه ما به صورت افراطى يونيزه شده. اين يونيزه شدن مفرط و مهلك منجر شده تا ما از هم بى جهت دور شويم و بگوييم همه شكل ما باشند و اگر اين طور نباشد خداى نكرده بگوييم دشمن ماست كه در واقع اين طور نيست.
اين سيستم يونيزه شدن، امام حسين پلوراليزه را از ما مى خواهد، يعنى اينكه يكى بر بعد احساسى و عاطفى بيشتر تاكيد مى كند، يكى اگر راست بگويد بر بعد فكرى و معرفتى تاكيد مى كند و يكى هم بحث هاى سياسى و بعد تاريخى. به نظر من پلوراليزه كردن عاشورا منجر به عدم تفاهم مى شود و البته تاريخ ما نشان داده كه عاشورا گرچه در زمان هايى دستخوش اين مسائل شده است اما هيچ گاه پلوراليزه نشده است و كاروان عاشورا به راهش ادامه داده. يك موقع هايى كمتر و وقت هايى بيشتر به آن پيوسته اند. در همين ايران وقتى ضريب نفوذ حوادث را در نظر بگيريم، مثلاً نماز جمعه، راهپيمايى ۲۲ بهمن حركتى كه مردم روز ۱۳ به در مى كنند هم يك كار اجتماعى است. در ايران اما اگر شما بدون پيش داورى نگاه كنيد و حاصل ضرب تعداد روز ها و كميت و كيفيت آن را حساب كنيد هيچ  پديده اى در ايران به ضريب نفوذ عاشورا نيست. ما اين نعمت را هنوز داريم و شايد يكى از انگيزه هايى كه من در مسئله امام حسين مرزى ميان رسانه ها قائل نيستم و شايد هر رسانه اى خود شما و مخاطبين شما ما را در رسانه ها مختلف ديده اند به خاطر اينكه خواسته ام حداقل ما اين چتر گسترده و ضريب نفوذ و فراگيرى صميمانه امام حسين(ع) را داشته باشيم و از اين قضيه اگر استفاده كنيم، شايد يونيزاسيون اجتماعى ما حل شود و ما به كار ها و مشكلات ديگر برسيم كه در اين يونيزاسيون از آن غافل هستيم مشكلاتى كه همه ما را ذوب مى كند. امام حسين دعوتى فراگير دارد و نمونه اش خيمه هاى امام حسين. در خيمه ها يكى را مى بينيد كه سليقه اش اين است كه نماز بخواند، يكى استغفار، يكى استحمام و حتى اينكه براى هم جوك بگويند. اين اختلاف سليقه ها هيچ موقع باعث نشد كه آن خميه را يونيزه كنند. اين پذيرش را اين خيمه دارد تا يك وحدت صميمى اصيل اعتقادى پيدا كن و زير اين خيمه سليقه خود را داشته باش.شما در كربلا از فرق قومى و مذهبى پيدا مى كنيد تا تنوع سنى، حتى به طبقه بندى هاى مذهبى هم كه نگاه مى كنيم مى بينيم كه كار امام حسين فراتر از يك مذهب است؛ چرا، چون كار امام حسين يك كار خدايى است و خدا براى همه آدم هاست. پيام هاى امام حسين به نفع همه انسان هاست، مى گويد «مظلومان بندگان تو مى خواهند در پناه باشند» نمى گويد مسلمانان. انگيزه اصلى خدايى است و محمل كربلا قلب بود كه در همه اعصار بين انسان ها مشترك است. اين نعمت است، شما وحدت عاطفى شيعه را بين هيچ قومى نمى بينيد.
اين وحدت عاطفى خيلى مى تواند ما را به هم نزديك كند، چنانچه همين الان هيات هاى امام حسين(ع) فارغ از نقاط ضعف آن كه قبول داشته باشيم يا نه، وقتى كه پرچم مى خورد، گزينش نيست، با هر پوشش و آرايشى و شكل و ايده اى، نمى خواهم بگويم كه بيايند و همين طور بمانند، اتفاقاً خيلى ها مى آيند و درست مى شوند. من در كتاب مقامات اوليا، تحت عنوان كهف در زيارت جامعه كبيره گفتم كه هيچ كس مانع آمدن در كهف نمى شود. شما زيرباران گير كرده ايد و به كهف مى رويد، امام حسين كهف است، اگر دست اندركاران اين كهف كارشان درست باشد، شما درست بيرون مى رويد يا اصلاً معتكف مى شويد. آن فراگيرى امام حسين كه همه دل ها به سمتش جلب مى شود، امام حسين با همه دنيا مى تواند ارتباط برقرار كند، من در سفرى به هندوستان رفته بودم، براى من جالب بود كه جايى نوشته بودند، به رنگ سبز نوشته بودند به انگليسى كه مثل على زندگى كن و با سرخ نوشته بودند مثل حسين بمير.
ما متاسفانه نعمت را داريم و البته سلايقمان ممكن است فرق كند اما نبايد ما را از اين نعمت محروم كنند، به هرحال مردمى ترين پديده اين كشور ابراز علاقه مردم به امام حسين(ع) است. ما نگاه كنيم به اينكه قصه چيست كه مردم را به دنبال خودش كشانده است.
•عرض من همين است. اين قصه چيست ما فقط مى گوييم امام حسين را كشتند. و نمى گوييم براى چه كشتند، سئوال ديگر من اين است كه برداشت هاى متفاوتى از امام حسين(ع) داريم، برداشت ايدئولوژيك شريعتى و مطهرى، برداشت اسطوره اى و قديسى، ملكيان و شايگان را داريم، فكر مى كنيد به هرحال پيام امام حسين(ع) چه بوده، شما هم تا آنجا كه من مى دانم برداشت اخلاقى از امام حسين(ع) داريد؟
من اول يك تذكر بدهم كه من و هيچ كس مقام آن را ندارد كه از طرف امام حسين(ع) بگويد كه چه برداشتى درست است، امام حسين(ع) از زواياى مختلفى دارد و هركس يك زاويه را مى بيند، چنانچه وقتى به حضرت زينب(س) مى گويند چه طور مى بينى؟ مى فرمايد كه من چيزى جز زيبايى نمى بينم. من وقتى كنار اين جمله قرار مى گيرم فكر مى كنم كه چقدر مى تواند طيف برداشت ها متنوع باشد، مادام كه جوهر قضيه بعد توحيدى و عرفانى قضيه لحاظ باشد آن برداشت مى تواند نزديك باشد، نه مرحوم شريعتى و نه مرحوم مطهرى و نه هيچ كس ديگرى نتوانسته عمق پيام را درك كند. من معتقدم در اين كتاب از امام حسين(ع) تا مهدى(عج) هم گفته ام كه زمانى كه اين پيام شكوفا مى شود كه حضرت مهدى(عج) ظهور كند و آن موقع مردم مى فهمند كه همه آنچه دنبال آن بوده اند، در پيام حسين باشد. بگذاريم اين پيام پلوراليزه نشود، محدود نكنيم برداشت ها را و متاسفانه امروزه جوان ها كه آسيب پذيرترين افراد هستند يك عده به بعد عاطفى آن اهميت بسيار مى دهند و عده اى هم به بعد معرفتى، در صورتى كه هر دوى اينها جزء نياز هاى ماست. اجازه بدهيم در متن عاشورا و كربلا برويم و اگر اينگونه برويم، مى بينيم ما در مسير كربلا رشد مى كنيم.
•موانع فهم كربلا و حركت امام حسين را چه مى بينيد؟
من فكر مى كنم غير از اينكه از لحاظ مطالعاتى ضعيف هستيم و مسئله ديگر اينكه يك مقدار كينه ها و عداوت ها است كه ما از لج همديگر نمى پذيريم و از دريافت رايحه و پيامش محروم مى شويم، پيامبر فرمود: حرارت حسين در قلب مردم است و خاموش نمى شود، دست گذاشته است روى قلب، ما امروز بسيار با مغزمان كار داريم مغز بسيار خوب است، اما قلب هم بخشى از قضيه است. ناامنى هاى روانى، عدم آرامش ها و تزلزل ها، از اين است كه قلب را بها نمى دهيم، امام حسين آرام كننده قلب ماست و اگر به قلب مان بها بدهيم، مغزمان هم در راه صحيح مى رود.
•برداشت شما از امام حسين به گمان من برداشت اخلاقى است.
برداشت اخلاقى نگوييم، برداشت قلبى است، در قلب هاى آدم ها يك حقيقت مكتوم در مورد امام حسين است. به ما گفته اند كه از راه قلب وارد كربلا شويم، از اين محمل بايد وارد شد تا فكر و سياست و تدبير و اخلاق و عرفان ساخته  شود و اين بن را بزنيد بقيه اش كلاژ بى معنا مى شود. البته در شرايط حساس برخى از جلوه ها بيشتر است، همين هيات ها كه مرحوم شريعتى مى آمد و مى ديد و هيات سنتى نگاه مى كرد مى گفت پيام عاشورا دارد، همين هيات ها را اگر در روزهاى ۵۷ مى ديديد شعله هايى كه با آن سينه مى زدند، با اينكه توجيهى نداشت سينه زنى در تفكر روشنفكرى، اما شعارها اين بود كه بى ولاى حسين نمى كنم زندگى/ جان فدا مى كنم در ره آزادگى و الى آخر، اين پتانسيل عاشورا است. من تاكيدم بر اين است كه بايد با قلب مواجه شد با عاشورا. اين آن چيزى است كه دنياى امروز ما كم دارد و محبت درمانى را نمى فهميم، محبت مى كنيم از روى درماندگى و استيصال، مفهومش را نمى فهميم. حرف محبت فراگير است. شما از هر جناح سياسى باشيد در مسئله امام حسين فرقى نمى كنيد. اگر اين محور را بگيريم نقايص خودمان را مى فهميم و نگذاريم يك سرى شعار بى محتوا روح حركت امام حسين را تحريف كند.
• شما فكر نمى كنيد كه ما سال هاست كه اين گونه عزادارى مى كنيم و ياد حسين را گرانقدر مى دانيم اما حرف هاى ما تكرارى شده و انگار ما در اين مسئله تفقه اى نمى كنيم، من خودم تا به حال در هياتى نديده ام كه بتوان از خطيب پرسش كرد، خطيب هميشه حرف زده و من مجال حرف زدن و پرسيدن نداشتم.
يك موقعى هست كه يك جلسه دائمى است و تكرار مى شود، آنجا بايد بحث ها معرفتى و ديگر به جا باشد. يك جايى هست كه شما وارد مى شويد، مى بينيد طرف باباش مرده و گريه مى كند، اينجا ديگر پرسيدن از سوابق تحصيلى اش كار بى موردى است، ببينيد در اين دهه كى اين كار را مى كند...
• شما اين دهه را فرصت داريد؟
ببينيد بالاخره بسيارى از مسائل را توده مردم به آن شكل مى دهند و ما هم به عنوان گوينده بايد يك مقدارى بپذيريم و يك مقدارى اصلاح كنيم. يك باره بخواهيم قالب بشكنيم هر دو خراب مى شود. اين دهه بعد عاطفى است كه مردم را كشانده، بايد از اين بعد عاطفى بهره بردارى كرد و به بعد معرفتى رسيد. شما هر چيزى كه اتفاق مى افتد يك سند رسمى از دين نبينيد، بايد گفت كه خب اين هم بخشى از ماجرا را اين طور فهميده، شما ممكن است برويد در يك باغى، يك زيست شناس هم ممكن است باشد آن بهره اى كه ما مى بريم مطلقاً او نمى برد و آن برداشتى كه زيست شناس دارد هم ما مطلقاً نمى بريم. كدام كار ما غلط است، من نمى خواهم بگويم اما مى شود گفت كه آن كسى كه اين باغ را درست كرد بيشتر براى من و تو درست كرد اگرچه جلوى آن كار را هم نگرفت.
• ببينيد الان كار مداحان و واعظان دارد يكى مى شود، يك زمانى واعظان وعظ مى كردند و وظيفه گرياندن مردم با مداحان بود اما حالا گويا هر دو مى خواهند از مردم گريه بگيرند، اتفاق ديگرى كه افتاده اينكه بسيارى براى شنيدن مداحى به هيات مى آيند و نه وعظ، بگذريم از اينكه در اين هيات شما من به طور استثنا ديدم كه وقتى سخنرانى شما تمام شد، عده اى رفتند...
شايد مداح قوى تر مى آورديم برعكس مى شد.
• شايد هم، بحث بنده اين است كه وظايف دارد با هم خلط مى شود.
بنده عرضم اين است كه ما نبايد هر اتفاقى كه مى افتد به عنوان يك سند رسمى دين بگذاريم و نقدش كنيم، شما شايد در نماز خواندنتان بگوييد اگر فلانى مثل من مى خواند بهتر بود اما اصل فلسفه نماز را نمى توانيم بر روى نماز شما استوار كنيم. الان عزادارى اى در پاكستان و هند و در كشورهاى اروپايى مى شود، خيلى فرق مى كند. در بوسنى يك سرى هستند كه مسلمان هم نيستند كه عزادارى مى كنند و نذر مى دهند، شما بايد دخالت بدهيد نقش تاريخ و فرهنگ و اقليم را در فهم دين و نوع ارائه دين و اين سنديت براى خود دين ندارد، ذات دين يك چيزى و نوع برداشتمان از دين و ارائه آن فرق مى كند، بنابراين بايد نقش عوامل تاثيرگذار را در دين در نظر بگيريم، البته در خود هيات هاى سنتى هم تفاوت سبك هست و شايد هم بخواهند از اين كارها به اهداف ديگرشان هم برسند.
• سئوال آخرم اين است كه نقش رسانه منبر و مداحى را اگر بخواهيم بررسى كنيم مى بينيم كه ما تاثيرگذارى اش را در همان محدوده كه هست حس مى كنيم، ممكن است مداحى و منبر از رسانه ديگرى مثل تلويزيون و راديو پخش شود و آن اثر محيط اصلى را نداشته باشد...
من متوجه مطلب شما شدم. من اين مسئله را به صراحت در تلويزيون مطرح كرده ام و حتى پخش شده است. گفته ام كه اگر بخواهيد يك كار عاشورايى كنيد، اين كار اين نيست كه يك صحنه عزادارى كه مردم چهره هاى مناسبى ندارند و عزدادارى مى كنند و آن هم عزادارى مكشوف را پخش كنند كه گاه وهن مى شود، حتى بسيارى از بلندپايگان مملكت ما هم اين مسئله را قبول دارند. بايد اين را به حساب توانمندى هاى يك سيستم بگذاريم، به هر حال راحت ترين كار براى محرم، پخش يك مراسم عزادارى است اما تهيه كننده نمى داند كه انعكاس خوبى هست يا نه، بسيارى از اين صحنه ها واقعاً درست نيست و متاسفانه دارد انجام مى شود و نظرم اين است كه اين گونه ارائه با رسانه صدا و سيما سازگارى نداشته باشد.
نگاه
سه گانه حسين بن على (ع)
ميثم محمدى
رد پايى تنها در خاك مسجدالحرام، در كنار كعبه، جدا از تمام خطوط گيج و درهمى كه بر خاك مانده اند، پويش راهى ديگر را در جهتى خلاف سنت محتوم زمان و واقعيت موجود عصر نشان مى دهد. تو گويى يكى، عدالت را بر حج مقدم داشته است و چرخيدن گرد خانه خدا را در سايه ظلم با طواف كعبه لبريز از بت يكى دانسته است. حسين (ع) روز ترويه از حج بيرون زده است، پيش از آن از مدينه خروج كرده بود. زنان، كودكان و خاندانش همراه اويند، در راهى بى سرانجام. از بيعت با يزيد و تائيد نظام حاكم، سرباز زده است. ۱۰ سال در زمان امامت برادر، در سكوت و آرامش به سر برده و تداوم سلطنت اموى را در ۱۰ سال آغازين امامت خويش نيز تحمل كرده است. اينك ديگر معاويه اى در كار نيست و يزيد به جاى پدر، زمامدار سلطنت اسلامى شده است. هنوز از مناره ها و تكايا، بانگ قرآن و ترنم اذان و از حلقوم مفتيان و كام قاضيان، احكام شرع و آراى اسلام آواز داده مى شود. معاويه پيش از مرگ براى يزيد از سران قبايل و شيوخ طوايف بيعت ستانده و امارت فرزندش را مشروعيتى نوبنياد بخشيده است و... حال، با وجود اين وضع موجود، پس چرا حسين(ع) از حج بيرون مى زند؟ او به چه مى انديشد؟ اگر همه چيز برجا و برقرار است، پس علت يا دليل حركت امام و قيام او چيست؟ با بررسى حركت امام از آغاز، به نكته ها و شگفتى هاى بسيارى بر مى خوريم كه هر يك تكه اى از پازل خون رنگ عاشورا را مى سازند، كنار هم مى نشينند و حركت اصلاح گرانه امام را به تمامى شكل مى دهند. در ميان اين تكه ها، موضوعات روشنى به چشم مى خورد: جرأت نه گفتن به سيستم نامشروع و ايستادن در برابر قدرت نابرابر، احترام به رأى و بيعت و خواست مردم، شجاعت فرياد كردن عدالت، احياى آزادى و آزادگى در جامعه رخوت زده و ساكت، نقد عالمان دينى بى تفاوت و خاموش، عدم شوق به جنگ و قرابت به صلح، ايستادگى بر عقيده و ايمان خويش و سرانجام شهادت، همچو الگويى تمام عيار كه شخصيت انسان كامل و «امام» را در جامعه انسانى، به دوستان و دشمنان نشان مى دهد. با اين همه، اگر بخواهيم نمودار حركت اعتراض آميز امام را در سال ۶۱ هجرى به روشنى ترسيم كنيم، هدف او كه اصلاح سنت رسول الله و جامعه و نظام و فرهنگ اسلامى، به طور كلى باشد، همراه با متد او كه بر آزادى و اختيار انسان و تحريض او به تغيير وضع موجود و اعتراض به فرهنگ حاكم استوار است، در كنار سرانجام و فرجام او، شهادت به مثابه يك الگو، قرار مى گيرد و بومى ملون را در برابر ديدگان ما به تصوير مى كشد كه تفسير آن بر دوش پيامبران و پيام آوران عاشوراست. زينب و تمام آنانى كه در پى انتقال پيام عاشورا به نسل هاى بعد و عصرهاى پسين هستند.فلسفه عاشورا دوقطبى و سياه و سفيد نيست. اگر آنها كه رفتند كارى حسينى كردند، آنها كه ماندند بايد كارى زينبى كنند وگرنه يزيدى اند. مفسران عاشورا در اين پهنه خاكسترى ميان كربلا و شام، حسين و يزيد قرار مى گيرند و وظيفه و مسئوليت اينان شناساندن حقيقت عاشورا و قيام امام به نسل هايى است كه ممكن است هيچ يك از اين دو را به روشنى نشناسد و رسالت خويش را نيز در اين ميان مبهم و آغشته به كبودى دريابد. در احتجاجات امام با مخالفانش آمده است كه او همواره بر بيعت مردم و شورا به مثابه نمادهاى تاريخى مشروعيت بخش به خلافت استناد مى كند، از آزادى مردم در بيعت، آزادى در ابراز مخالفت و نقد هيات حاكمه دفاع مى كند و حركت خود را نيز بنا بر «خواست» و «اراده» عمومى مردم مى داند كه از او خواسته اند امامت و امارت بر ايشان را بپذيرد. زمانى كه امام در كربلا، نامه هاى بى شمار كوفيان را پيش پايشان ريخت و برخى شان را به نام خطاب كرد كه آيا اين نامه ها از آن شما نيست و آيا شما اين امر را از من طلب نكرده ايد، در حقيقت در پى اثبات اين نكته بود كه اعتبار هر حكومتى به رضايت و اراده مردم است. او در برابر ولايت الهى و لطف الهى اى ايستاده بود كه سال ها ورد زبان معاويه بود. معاويه سلطنت خود را لطف الهى مى دانست و مى گفت المال لله. مال براى خداست و شما گوسفندان و من چوپانتان هستم. پس مال را ميان هر كه خواهم تقسيم كنم. اين مسئله براى حسين بن على(ع) پذيرفتنى نبود، در نتيجه در برابر اين تلقى انحرافى از اسلام سياسى به اعتراض برمى خواست. حسين (ع) از شيوع ترس، فساد، دروغ و ظلم در جامعه به تنگ آمده بود. اصلاح سنت رسول الله از نظر او به اين معنا بود كه يك نظام اسلامى و يك جامعه اى كه منتسب به پيغمبر است از امواج هراس مردمى، از سكوت، از رخوت، از نابرابرى، از ستمگرى و از قضات پشت گرم به حاكميت و پشت به مردم بهره اى ندارد. در اين جامعه مخالف و حتى دشمن و منافق آزاد است تا حرفش را بزند و كارش را بكند و فقط زمانى كه دست به شمشير برد، قابل دفع حكومتى است. هر كس در بيعت خويش آزاد است و در صورت مخالفت حريمش امن و ايمن است اما اينك كه در اين جامعه به نام پيغمبر و به ياد اسلام چنين مى شود و قاضى منتخب على (ع)، شريح، حكم به خارجى بودن حسين(ع) از دين مى دهد، تو گويى كه كسى بايد برخيزد، اينجاست كه حسين(ع) فرياد را بر سكوت ترجيح مى دهد. حس مى كند چيزى در خطر است. در نتيجه تندترين انتقادات خويش را روانه فقيهان و مفتيان شرعى مى كند كه اينك در بر دارالاماره يزيد، متبسم به تماشاى اين همه ايستاده اند و چشمان خويش را بر هرچه ظلم و بى عدالتى و نابرابرى و ديكتاتورى فروبسته اند.
كتاب
كتابى براى عاشورا
089760.jpg

كتاب «عاشورا در گذار به عصر سكولار» كتابى است راجع به واقعه عاشورا، تعدادى از روشنفكران دينى ايران مقالاتى در مورد كربلا، تاريخ اسلام و تفسير ها و پند هاى قيام امام حسين نگاشته اند و كانون ره پويان انديشه نيز اين مقالات را تحت عنوانى كه گفته شد به صورت كتاب درآورده است. سيد هاشم آقاجرى اولين نويسنده اى است كه مقاله اش به نام «مبانى مشروعيت حكومت» در كتاب آمده است. او در اين مقاله كوشيده است مشروعيت نداشتن حكومت يزيد را دليلى بر قيام امام حسين بداند و پايه هاى لرزان اين مشروع نبودن را نيز تشريح كرده است.در مقاله بعدى محمد بسته نگار تحت عنوان «سرچشمه هاى استبداد در تاريخ اسلام» به لحاظ تاريخى كوشيده است تا ريشه ها و زمينه هاى به وجود آمدن حكومت هايى از نوع حكومت هاى يزيد را تشريح كند. او در اين مقاله نقل قول هايى هم از على شريعتى تا ويل دورانت براى شاهد آوردن حرف هايش آورده است. «نگاهى هستى شناختى و از درون به واقعه كربلا» نوشته اى است كه با شرح مفاهيمى همچون شهادت، مرگ، ايثار، محرك هاى عمل اخلاقى، هدفمندى كنش هاى اخلاقى و شهادت براى شهادت به بطن فلسفى قيام عاشورا پرداخته است.اين نوشته را حبيب الله پيمان نگاشته است. در اين كتاب يادداشتى نيز از احمد صدر حاج سيدجوادى درباره فرهنگ عاشورا چاپ شده است. در مقاله ديگرى نيز عبدالكريم سروش تلاش كرده است تا از نگار جلال الدين رومى، شخصيت مورد علاقه خود نكته هاى در خور و دانستنى را در خصوص شخصيت امام حسين ذكر كند. سروش در همين مقاله كه متن پياده شده يكى از سخنرانى هايش است مى گويد: «ما كشته بسيار داشته ايم، اعدام داشته ايم، شهادت داشته ايم، اما هيچ يك از شهادت ها در يك چنين فضاى اسرار آميزى جا نگرفته است. وقتى كه اين فضاى پررمز، پر اسرار و آكنده از نيروهاى ماوراءطبيعت دامن مى گسترد، البته براى اخضاع عقل و اقناع دل بسيار موثر تر از يك حادثه قتل يا يك شهادت ساده خواهد بود. دين مصلحت  انديش عاميانه، اسطوره را بيشتر مى طلبد. غير عادى بودن و پررمز بودن را بهتر مى پسندد و هرچه كه اين اسطوره ها افزون تر باشد، موثر تر و نافذ تر خواهد بود. كثيرى از مبلغان دينى ما در طول قرن ها كه از آن حادثه فجيع روز عاشوراى سال ۶۱ هجرى گذشته است، تمام هم خود را بر تحريك عواطف مومنان قرار داده بودند. اينكه گفته اند و نوشته اند _ از جمله كسى چون مرحوم مطهرى- كه در بيان واقعه عاشورا تحريفات بسيار رخ داده است، سخنى صحيح و شنيدنى است.» چنانچه پيدا است سروش نيز تنها به شرح نظريات مولانا بسنده نكرده و به نقد فرهنگ عاشورايى كه گاهى نيز دچار تغيير شده است مى پردازد. خودش در مورد عجين شدن ايرانيان با واقعه كربلا مى گويد: «واقعه كربلا يكى از وقايعى بود كه رفته رفته براى ايرانيان رنگ ملى به خود گرفت و توجه فوق العاده اى كه خصوصاً شيعيان به اين حادثه عظيم نشان دادند آن را به يك حادثه ملى تبديل كرد. اين ماجرا البته از دوران صفويه به اين سو گرمتر و حادتره شد و توجه ما ايرانيان به مسائل خاندان پيامبر حوادثى كه بر آنان رفته است و احوال و تاريخ اين بزرگان بيشتر از گذشته است.» پس از سروش، عليرضا علوى تبار در اين كتاب با نوشته اى به نام «حكومت غاصب، قيام مشروع» به جنبه هاى سياسى واقعه ماه محرم سال ۶۱ هجرى پرداخته است. در همين راستا محسن كديور نيز با يادداشت «حقوق مخالف سياسى در جامعه دينى» به شرح سرنوشت و ريشه هاى سياسى عاشورا دست زده است. مجيد محمدى و مصطفى ملكيان آخرين كسانى هستند كه مقالاتشان در كتاب چاپ شده است. ملكيان با عنوان «حسين بن على، قديس و قهرمان اخلاقى» از منظر فلسفه دين و جنبه هاى شخصيتى امام حسين به محرم نگريسته و مجيد محمدى با پرداختن به صبغه هاى جامعه شناختى عاشورا با نام «فرهنگ عاشورا در عصر سكولار» در رابطه با واقعه كربلا قلم زده است. كل كتاب به كوشش حسين نورانى نژاد، امين چالاكى و سميه عالمى پسند و توسط انتشارات كوير منتشر شده است. در ابتداى كتاب نيز نورانى نژاد مقدمه اى با عنوان «لعن يزيد، مصلحت انديشى و انصاف در داورى» نگاشته و نگاهى كلى به واقعه عاشورا انداخته است. خواندن چنين كتاب هايى كه به شرح انديشه هاى روشنفكران دينى معاصر كشور پرداخته اند، مى تواند براى روشن شدن جنبه هاى مختلف محرم بسيار مفيد و راهگشا باشد.
شرق آنلاين
صفحه اول
ايران
جهان
اقتصاد
ديپلماسى
سياست
آسيا و خاورميانه
اروپا و آمريكا
اقتصاد ايران
اقتصاد جهان
بازار
ورزش
جامعه
حادثه
ويژه جمعه يك
ويژه جمعه دو
ويژه جمعه سه
ويژه جمعه چهار
ويژه جمعه پنج
ويژه جمعه شش
ويژه جمعه هفت
ويژه جمعه هشت
ويژه جمعه نه
ويژه جمعه ده
ويژه جمعه يازده
ويژه جمعه دوازده
ويژه جمعه سيزده
ويژه جمعه چهارده
ويژه جمعه پانزده
ويژه جمعه شانزده
صفحه آخر
آرشيو